http://azarkhoosh2010.ParsiBlog.com آبشارها از جمله چشم نوازترین مناظر در طبیعت هستند که طرفدارن خاص خود را دارند. بسیاری از مردم جهان محو تماشای ریزش آن حجم عظیم از آب از ارتفاع زیادی می شوند و ناخوداگاه ساعتهای فراوانی را به تماشای این پدیده های زیبای طبیعی می گذرانند. حتما شما تا به امروز نامهایی مثل آبشار "نیاگارا" یا "ویکتوریا" را بسیار شنیده اید اما در این مطلب قصد داریم تا شما را با آبشارهایی زیبا، اما تا حدی ناشناخته جهان آشنا کنیم.
90/12/22::: 9:13 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
دیدنی ها و جاذبه های زیبای ایران
90/12/22::: 8:36 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
دشت بزرگ لوت و چشم اندازهای منحصر به فرد آن در کنار ییلاق های کوهستان های شمال خاوری خراسان جنوبی می تواند تنها مأمن امن آنهایی باشد که قصد دارند دمی به دور از قیل و قال زندگی سرسخت شهری در آن بیاسایند و چند صباحی به تماشای تاریخ و طبیعت این خطه بنشینند. بافت قدیمی خوسف، بناهای تاریخی سربیشه، آسبادهای نهبندان و باغ های قدیمی بیرجند در انتظار گام های مسافران بهاری اند تا سکوت حاکم بر دل کویر را شکسته و پای نقل تاریخ این دیار بنشینند. مقصد امروزمان روستای شگفت انگیز ماخونیک است که همه ساله محققان، پژوهشگران، مردم شناسان و باستان شناسان زیادی را به این روستا می کشاند. این روستا به دلیل داشتن مردمی با ویژگی های خاص، شیوه زندگی و آداب و رسوم در زمره روستاهای شگفت انگیز محسوب می شود. ? غنای فرهنگی؛ وجه اشتراک روستاییان وجه اشتراک همه روستاهای با ویژگی مردم شناسی ، غنای فرهنگی آنهاست ولی تفاوت عمده ماخونیک با همه این روستاها از بعد دیگری است. اهالی ماخونیک به نسبت اهالی ابیانه، ماسوله و... در عین تنگدستی و شرایط سخت و طاقت فرسای زندگی به این همه دستاوردهای زندگی رسیده اند. ماخونیک در شرق ایران و در شهرستان تازه تأسیس سربیشه در استان خراسان جنوبی واقع شده است. در جلگه ای به همین نام که متشکل از 12 روستا است و ماخونیک بزرگ ترین و به احتمال قدیمی ترین آنها است و اهالی معتقدند که تمامی این روستاها از ماخونیک منشعب شده اند در اصل همگی یک طایفه و با یکدیگر خویشاوند هستند. ماخونیک در 143 کیلومتری بیرجند (مرکز استان) و 78 کیلومتری سربیشه میان کوه و تپه ها محصور شده است. این روستا در سرشماری آبان سال 1375 متشکل از 106 خانوار و 503 نفر جمعیت بود. عمده ترین کار و کسب مردم کشاورزی است؛ درحالی که تمامی زمین های کشاورزی آن به 4 هکتار هم نمی رسد. تازه از این مقدار زمین، روستاهای دیگر نیز شریک هستند و این پایان ماجرا نیست، چراکه این 4 هکتار در 3 مزرعه پراکنده است و بیشتر اهالی روستا و روستاهای اطراف هر یک در تمامی این مزرعه ها شریک هستند. به طور مثال مزرعه 1 /7 هکتاری ماخونیک که اصلی ترین و یکی از بزرگ ترین مزارع روستا به شمار می آید بیش از 100 خانوار شریک دارد. پس لابد در مزرعه ماخونیک زمین 100 متر مربعی وجود دارد اما این هم پایان ماجرا نیست چون در مزرعه ماخونیک زمین ها عین (خوب) و دال (بد) هستند که به همین دلیل مزرعه را چند قسمت کرده اند و هر قسمتی را جداگانه بین تمامی مالکان تقسیم کرده اند و باز چون در موقع تقسیم زمین موروثی حقی از کسی ضایع نشود هر کرتی (Kart) را جداگانه میان وراث تقسیم می کنند و خلاصه کلام این که آنقدر کرت ها را به وسیله مرز خاکی و در دهه های اخیر با سنگ به چند قسمت تقسیم کرده اند که بسیاری از آنها از 2 متر مربع بزرگ تر نیستند! البته زمین یک متر مربعی هم یافت می شود! همچنین کم نیست کرتی که به واسطه تعدد مالکان 2 یا 3 نوع محصول در آن کشت می شود! ? قوانین صد ساله به طور کلی در همه امور نظم و مقررات خاصی حکمفرماست. تقسیم زمین، تقسیم محصول مالکیت بر مراتع، مالکیت بر زمین های مسکونی، دامداری، مقررات اجتماعی و بسیاری امور دیگر که هیچ یک بدون مقررات نیست قوانینی است که از صدها سال پیش همچنان جاری بوده و کسی توانایی تغییر آن را ندارد و قوانین شهرنشینی و مدنیت امروزی نیز نتوانسته بر آنها تأثیرگذار باشد. همه اهالی به رعایت این مقررات بدون دشنه و پاسبان پایبند هستند. اختلاف های ملکی که عمده ترین مورد نزاع روستاییان است هم در ماخونیک به ندرت دیده می شود. در سال های خشکسالی با تعاون و همکاری و باز هم با رعایت مقررات به اتفاق به کشت و کار اشتراکی در زمین یکی از مالکان می پردازند و در هر رشته ای و هر کاری یک سرپرست وجود دارد که قول او برای دیگران حجت است حتی برای کسانی که سرپرستی رشته دیگری را برعهده دارند. مسکن روستای ماخونیک نیز از وجوه قابل تأمل و در برخی موارد اعجاب برانگیز است. خانه های روستای ماخونیک بعد خاصی نداشته و معمولاً چهارگوش نیستند. برای ساخت خانه در این بخش چون زمین مسطح کمتر وجود داشته شیب تپه را کنده و زمین را مسطح می کرده اند. برخی جاها خانه ها همکف کوچه هاست و در بالاترین سطح، ارتفاع خانه ها از 1 /5 متر فراتر نمی رود. در گذشته برای بستن در 60 تا 80 سانتیمتری خانه ها از تعدادی بوته که با طناب به هم بسته شده استفاده می کرده اند و هنگامی که به داخل خانه می رفتند بوته ها را به دهانه در هدایت می کردند تا از سرمای زمستان در امان باشند. ? خانه آدمی یا خانه نشست بعدها در ها از تنه درخت و بدون میخ به صورت یک تکه ساخته شده که نمونه های آن هنوز در بافت قدیم مشاهده می شود. به خاطر جلوگیری از وزش بادهای شدید از سمت شمال و شمال غرب و بهره گیری از نور خورشید در خانه ها عموماً به سمت جنوب باز می شوند. دیوار خانه ها با سنگ و گل ساخته شده و سقف را از تنه درختان محلی و بوته می پوشانند. پشت بام خانه ها بیشتر بیضی و آبریز خانه ها از سنگ است. به طور معمول در میان چند اتاقی که بدون حصار در کنار یکدیگر ساخته شده تنها یک اتاق مورد استفاده شخصی انسان قرار می گرفته که به آن خانه، خانه آدمی یا خانه نشست می گفته اند. این خانه که مساحت آن حدود 10 تا 15 متر مربع است. برای نشیمن، خوابیدن، پخت و پز، انبار جو و گندم، کارگاه بافندگی و اتاق پذیرایی به کار می رود و سایر اتاق ها که بعضاً کوچک هستند برای نگهداری حیوانات و انبار علوفه و چغندر استفاده می شود. عوامل مهم شکل گیری مسکن روستا عوامل طبیعی، اقتصادی و مذهبی است اگرچه نمی توان میان نشانه های فرهنگی یک روستا تفاوتی قائل شد ولی مسکن روستای ماخونیک از خوراک و پوشاک و حتی بسیاری از نشانه های فرهنگی دیگر روستا جالب توجه تر است و نیاز به تعمق بیشتری دارد. در روستای ماخونیک هیچ معماری ویژه ای به چشم نمی خورد و در نگاه اول هیچ نکته جالب توجهی به نظر نمی رسد. با بررسی بیشتر تفاوت های چشمگیر بافت و بناهای دیگر روستا با روستاهای دیگر نمایان می شود. روستای ماخونیک از نظر بافت کلی، روستایی مجتمع و توده ای است که در دامنه کوه ماخونیک شکل گرفته است. سنگلاخ بودن و ناهمواری زمین، مسائل امنیتی، رابطه خویشاوندی و شرایط اقلیمی از عواملی هستند که موجب کوچک و مجتمع شدن روستا شده است. از نظر مسائل امنیتی با توجه به حمله ازبک ها در گذشته، ماخونیک در حصار تپه ها پنهان بوده است. بافت قدیم روستا در دامنه تپه و خانه ها به طور فشرده و در گودی زمین ساخته شده اند؛ به طوری که روستا از داخل رودخانه که در گذشته محل عبور و مرور بوده به هیچ وجه دیده نمی شده است .حتی جایگاه اولیه آنها که در نزدیکی چشمه و قنات بوده است به طور فشرده در لابه لای کوه و تپه ها پنهان شده که نقل می کنند در زمان ترکمن تازی، سگی پارس کرده و محل آنها را به دشمن نشان داده است وگرنه با وجود نزدیکی خانه ها به محل عبور و مرور باز هم روستا از دید آنها پنهان بوده است. خویشاوندی نیز در بافت روستا تأثیرگذار بوده است. براساس قوانین اجتماعی روستا هر شخصی علاوه بر مالکیت خانه خود مالک محدوده جلوی خانه اش نیز هست و به غیر از خانواده و اقوام نزدیک کسی حق ندارد در جلوی خانه اش خانه ای بسازد که این کار موجب رابطه ای میان بافت روستا و خویشاوندی اهالی شده است. از نظر شرایط اقلیمی نیز با توجه به سرمای سخت زمستان و کمبود مصالح، خانه ها در دل زمین و به طور فشرده در کنار یکدیگر ساخته شده اند تا بدین وسیله از شدت باد و در نتیجه سرمای زمستان کاسته شده و بر آن غلبه کنند. روستا روی سه تپه و در کنار دو آبراه که از شمال به سمت جنوب امتداد و شیب دارد، بنا شده است. برج روستا در بافت قدیم روستا و برفراز تپه ای با سنگ و گل ساخته شده است که در مواقع ناامنی اهالی به آن پناه می برده اند. هسته اولیه روستا در ضلع شمال تا غرب، جنوب غربی و شمال شرقی برج ساخته شده است و مسجد روستا در وسط این هسته قرار گرفته است. در بافت میانه پیشرفت روستا بیشتر به سمت شمال- شرق و غرب صورت گرفته است. در سال های اخیر نیز بیشتر پیشرفت روستا به سمت شرق و جنوب شرقی بوده است. اینها تنها بیان گوشه ای از جاذبه های طبیعی و تاریخی این استان است؛ به طور یقین نه تنها در این استان بلکه در تمام استان های ایران می توان صدها جاذبه به این شکل و شمایل را تعریف کرد و مانند ماسوله و ابیانه راه گردشگران داخلی و خارجی را هموار کرد. اما آنچه مسلم است این که این گونه میراث داری بدون برنامه های هدفمند، دراز مدت و فکر پویا راه به جایی نخواهد برد.
90/12/14::: 11:52 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
روستای عشین
ما در سرزمینی زندگی می کنیم که علاوه بر شهر های بسیار زیبا روستا های زیبایی نیز دارد که از آن جمله می توان ماسوله ، ابیانه ، روستاهای مناطق اورامان در کردستان ، عشین در سمنان و زنوغان طبس نمونه هایی از این دست هست من نمیدونم تا چه حد در مورد این روستا ها اطلاعات دارید دو مورد اول که مطالب زیادی در مورد آن ها ذکر شده است اما من تصمیم گرفتم از روستایی شروع کنم که کمتر کسی نام آن را شنیده است.
عشین : در حدود 30 کیلومتری شمال غرب شهر انارک واقع در استان سمنان در 29/53 شمالی و 30/33 شرقی روستای عشین قرار دارد. راه دسترسی به این روستا راه انارک به خور و بیابانک است. روستا روی تپه ای با ارتفاع حدود 30 متر واقع شده و نمای عمومی آن گنبد های گلی است که در امتداد شیب تپه در خط آسمان دیده می شود . یک قطعه سنگی در بالاترین قسمت روستا قرار دارد. روستا چنان با طبیعت هماهنگ است که انگار از تپه روییده است. با دیدن آن نخستین سوالی که به ذهن می رسد این است که چرا در مکانی تا این اندازه خشک سکونت گاهی شکل گرفته است.اما 3 چشمه ی بسیار کوچک و راهی کاروانرو که تا گذشته نه چندان دور ارتباط یزد اردکان و انارک را از طریق عشین و کاروانسرای چشمه آب سفید و قصر بهرام و جاده سنگ فرش به گرمسار و فیروز کوه و ساری برقرار می ساخته عوامل شکل گیری روستا بوده اند.در نزدیکی ان هم معدن مسی وجود داشته که کاروان ها مس ان را به شهر ها حمل می کرده اند و روستاییان نیز با ان ها وسایل مسی می ساخته اند و به کاروانیان می فروختند.
سه چشمه ی کوچک با سه استخر که آب روستا و سه قطعه زمین را که بزرگترین آن ها حدود 2 هکتار است تامین می کنند در شمال روستا قرار دارند و آب مورد نیاز کاروانیان را هم تامین می کرده اند. در زیر هر چشمه استخری قرار دارد تا آب شیرین و گرانبهای چشمه ها را در آن ذخیره شود. این استخر ها پر از ماهی قرمز اند. مختصر آب و آبادانی باقیمانده موجب شده است عده ای از بازماندگان عشین که در انارک زندگی می کنند در مواقعی از سال که هوای منطقه مناسب است به این روستا سری بزنند. اما عشین روی تپه ای مشرف به دشت وسیعی همچنان ظاهر قدیمی خود را حفظ کرده است و با تصویری که آلفونس گابریل در 70 سال پیش تهیه کرده تفاوت چندانی ندارد. بافت روستا را توپوگرافی تپه شکل داده است و مسیر رفت و برگشت کاروانیان که کاروانسرا قلعه بر سر راه ان قرار دارد شریان اصلی بافت روستا است. حمام با فاصله ی چند ده متری در پایین تپه در کنار استخر ی کوچک که آب آن سوار بر حمام است قرار گرفته است و از هر کوچه ای از روستا چشم انداز وسیعی از کویر خاموش و بی انتها دیده می شود. ار برج های قلعه می توان تا کیلومتر ها دور تر راه ورودی را زیر نظر گرفت و اگر کسی با ریگ جن آشنا باشد اولین تپه های ریگ در کنار کوه بزرگی قابل روئیت است. در این روستا سه عنصر اصلی معماری عبارتند از :
قلعه کاروانسرا :
این نام را به دلیل معماری عجیب این بنا می توان به آن اطلاق کرد،چون شاید نظیر آن را چه به لحاظ فرم و الگو و چه به لحاظ عملکرد در جای دیگری نمی توان سراغ کرد. یک دایره به قطر 16 متر با وتری به طول هشت متر بریده شده و در دو سوی این وتر دو دایره به قطر سه متر قرار گرفته اند.ورودی اصلی با ارتفاعی کمتر از دو متر از میان سر دری کوتاه که قوس آجری آن در میان سنگ های لاشه تضادی از نظم در بی نظمی را شکل داده است ، می گذرد و به دالانی باریک با سقفی از طاق آهنگ می رسدکه امروزه چیز زیادی از آن باقی نمانده است.در دو طرف این این راهرو دو اتاق وجود دارد. دیوار ها و سقف آن چنان در هم آمیخته اند که تشخیص آن ها از هم دشوار است.در گوشه ی هر اتاق ورودی کوچکی به اتاقک داخل برج نگهبانی وجود دارد. دیوار ها با سنگ شکسته ساخته شده است و با کاهگل اندود شده اند ، سقف ها از خشت خام اند و به شیوه ی چهار پرگار پوشش داده شده اند با این شیوه طاق زنی می توان هر پلان نا معینی را پوشش داد. اتاق ها بخاری دیواری داشته اند و پنجره ندارند این می توان نشان دهنده ی استفاده شبانه از فضا باشد.روی هر اتاق اتاق دیگری قرار دارد که آسیب بسیار دیده و راه دسترسی به آن مشخص نیست باقیمانده فضا حیاط بزرگی است که به سه قسمت تقسیم شده است همه چیز نشان می دهد این بنا کاروانسرایی بوده که با شکل و شمایل قلعه ساخته شده است. نباید از نظر دور داشت که بیشتر کاروانسرا ها کمابیش امکانات دفاعی نیز داشته اند. خانه های روستایی
خانه ها اغلب یک اتاق دارند و از ترکیب خشت و سنگ ساخته شده اند گنبد های بسیار بلند به شیوه چهارپرگار سقف این اتاق ها را تشکیل می دهد.خانه ها اغلب پنجره ندارد و نور مورد نیاز را از سقف و سوراخ های ریزی در دیوار ها می گیرد در پشت برخی از خانه ها نیز حیاط هایی با دیوار خستی وجود دارد همچنین در همه ی اتاق ها بخاری هیزمی وجود دارد که حاکی از اقلیم بسیار سرد این منطقه کویری در زمستان است در تابستان هم این اتاق های کور و بسته با سقف های گنبدی بلند کارایی بسیار زیادی داشته اند و ساکنان را از باد های کویری سیاه باد و سرخ باد در امان نگاه می داشته اند.تعداد زیادی طاقچه در دیوار ها نمای عمومی داخل این خانه هاست.
حمام:
در فاصله چند ده متری روستا در نزدیکی استخری کم عمق که مملو از ماهی قرمز است و آب خود را از چشمه ی کوچکی تامین می کند حمامی وجود دارد که ابعاد آن و کامل بودن الگوهای فضایی آن بیش از نیاز روستاست و حکایت از رفع نیاز مسافران و کاروانیانی می کند که پس از این روستا برای رسیدن به اولین شهر بیش از 5 منزل راه پیش رو داشته اند.
( یک منزل حدود 40 کیلومتر است و راهی است که یک کاروان در مدت یک روز قادر به پیمودن آن بوده است.)
حمام همه ی فضا های کلاسیک شامل هشتی ورودی ،سربینه ، میاندر،گرمخانه،شاه نشین،خزینه و تون را داراست و جالب اینکه بر خلاف خانه های روستایی تزئینات آهکی دارد.
ارزشهای عشین
عشین یک نمونه ی معماری روستایی دست نخورده و در آخرین حد و مرزهای اسکان زندگی انسانی در حاشیه کویر است و بازدیدکننده با قدم زدن در کوچه های خود را در گذشته های تاریخی دور احساس می کند .همچنین نشانه ی تلاش بی نظیر انسانهایی است که با منابع آبی بسیار محدود فضای زیستگاهی بوجود آورده اند که نقشی با اهمیت در بقای راه به عنوان شریان تمدن داشته است.از سوی دیگر این سکونت گاه می تواند محل استقرار مناسبی برای آشنایی با اقلیم متنوع کوهستانی ،بیابانی و کویری منطقه باشد و مهم تر از همه نوع خاصی از کویر به نام ریگ در نزدیکی آن است که بیشتر مردم به نام ماسه روان می شناسند. این مشهورترین ریگ ایران یعنی ریگ جن چه به لحاظ فرم و چشم انداز و چه به لحاظ پوشش گیاهی و پوشش جانوری بی نظیر است. در برنامه بازدید از عشین و طبیعت اطراف آن می توان به ابعاد جدیدی از زیبایی های طبیعی دست یافت و یکی از زیباترین و بی نظیرترین روابطی را که انسان با طبیعت بوجود آورده و بعد ها طبیعت آن را غنی تر کرده از نزدیک دید و تجربه کرد.
90/12/14::: 11:49 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
روستای چِنِشت، (Chenesht) یکی از روستاهای بخش نهارجان شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی است. جمعیت این روستا بنا به سرشماری مرکز آمار ایران 1009 نفر بوده که از این تعداد، 620 نفر باسواد می باشند. همانطور که اشاره شده این روستا دارای ویژگیهای طبیعی، تاریخی و فرهنگی قابل توجه ایست که به اختصار به آن اشاره می شود: در این روستا و در دامنه کوه، 2 غار به نام غار چنشت و غار چهل چاه قرار گرفته است. همچنین بازمانده اجساد سید حامد علوی و فرزندانش در این غار یافت شد و به بیرون غار انتقال پیدا کرد.
90/12/14::: 11:47 ص
نظر()
روستای رشم به عنوان یکی از توابع شهرستان دامغان زیباترین روستاهای ساحل شمالی کویر ایران محسوب می گردد. این روستا در جنوب دامغان و در دامنه کوه انارو قرار دارد رشم در فاصله ده کیلومتری روستاهای حسینان و معلمان و سینک و در فاصله 118 کیلومتری شهر دامغان واقع می باشد. جالب ترین چیزی که به دره رشم عظمت و شکوهی تاریخی می دهد، گورستان این دره است. گورستانی به پهنای تقریبی 200 متر و به درازای یک کیلومتر در جانب شرقی بستر خشک دره رشم. کهن سالترین گورهای این گورستان در قسمت شمال قرار دارند و هر چه به سمت جنوب می رویم از عمر گورها کم تر می شود، تا سرانجام در جنوبی ترین حد گورستان به گورهای رشمی های معاصر بر می خوریم که در کنار آرامگاه امامزاده عباس قرار دارند. ظاهراً، گورهای حد شمالی مربوط به اوایل صدراسلام هستند و از آن مردمی که هنوز اسلام نیاورده اند. چون جهت آن ها شرقی غربی نیست. در این گورستان عظیم که در طول زمان به کرات غارت شده است و مورد دست برد حفارهای شبانه قرار گرفته است. سنگ های قبرها به صورت هندسی حجاری نشده است، بلکه نام صاحب گور را بر قلوه سنگی بزرگ نقش کرده اند. با توجه به کثرت گورها و آرایش آنها می توان گمان برد، که در روزگاران گذشته در نزدیکی این دره آبادی و یا شهر پرجمعیتی وجود داشته است. در میان گورهای بزرگ و کوچک گوری یافتیم که سه متر عرض و شش متر طول داشت و اطراف آن را با تخته سنگ های بزرگی جدول بندی کرده بودند. این گور بزرگ از طول به دو قسمت شده است و بر قلوه سنگ بزرگی که در وسط این دو قسمت قرار دارد به خط زیبایی نوشته شده است : «عباسه». تنها گوری که از بنای مختصری برخوردار بود، گوری بود با یک طاق، چهار پایه آجری، که سقفش ریخته بود و در داخل طاق حفاری وسیعی صورت گرفته بود. کدخدای رشم تعریف می کرد: «پدر بنده می گفت؛ این بقعه را شکافتیم و معلوم شد که پیش از ما هم در اینجا حفاری کرده اند. ما کمی پایین تر رفتیم و چیزی به دست نیاوردیم. به جز یک لوح سنگی که بر آن نوشته بود: میرزا حسین وزیر شداد. این لوحه همچنان به حال خود بود، تا در سال 1340 شمسی چند نفر شبانه ماشین شان را پشت امامزاده نگه می دارند و در این بقعه حفاری می کنند و در قسمت شرق گور، که پشت به میت باشد، برمیخورند به دیواری از ساروج و بعد در حفره ای که به قدر بیست من بار گنجایش دارد، چیزهایی می یابند و همراه سنگ گور با خودشان می برند.» تنها چیزی که دال بر صحت گفته های کدخدا است، آثار حفاری وسیعی است که صورت گرفته است. جالب توجه است که حفاری های شبانه اثری از اسکلت داخل گور بر جای نگذاشته اند. آیا طاقی را که گور می پنداریم مورد استفاده دیگری داشته است، یا حفارها به خاطر برنانگیختن خشم مردم بومی پوسیده استخوان ها را در جای دیگری دفن کرده اند؟ نمی دانیم. اهالی محل این گورستان را «قبرستان ایراج» می خوانند و آن را از عهد شداد و متعلق به شهر «بی سرخس» می دانند. «ایراج» و «بی سرخس» نام هایی هستند که مارا خیلی به خود مشغول می سازند. با تمام کوششی که کردیم در هیچ یک از منابع تاریخی قابل دسترس نشانی از «بی سرخس» نیافتیم. اما تردیدی نداریم که «بی سرخس» کلید حل معمایی است که دره رشم یا گورستان ایراج و به عبارت دیگر گورستان ایرج مطرح می کند.
90/12/14::: 11:45 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
سیرچ یکى از چهار آبادى بزرگ بخش شهداد است که در ناحیه? خوش آب و هواى کوهستانى بر سر راه شهداد - کرمان قرار گرفته است. فاصله? آن تا شهر کرمان 80 کیلومتر و تا مرکز بخش شهداد 25 کیلومتر است. سیرچ از قدیم محل ییلاق بخش گرمسیرى و کویرى شهداد و آبادىهاى تابعه? آن بوده و بهارستان نام داشت. ییلاق مذکور در ارتفاع 1550 مترى در دره? رودى به همین نام قرار دارد و جمعیت آن در تابستان به علت موقعیت تفرجگاهى به بیش از ده هزار نفر مىرسد. سیرچ چشماندازى زیبا، پوشیده از تودههاى انبوه درختان دارد. در مرکز سیرچ چندین درخت کهنسال سرو و چنار نیز وجود دارد.
90/12/14::: 11:44 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
دیگر همایشی مردمی از انسانهای خونگرم روستای سنو وروستاهای مجاور در محل چشمه سنو برگزار شد تابه شکرانه آب پر برکت آن که به لطف خداوندوتوجه علی ابن موسی الرضا همه مردم از آن بهره مندند سفره ای نذری پهن کنند وبلغوری بپزند. صبح جمعه اول خرداد 1388مردم روستا آرام قرار نداشتند پیر وجوان وحتی کودکان با پای پیاده وتعدادی هم باوسایل نقلیه خود را به محل چشمه رساندندتا در ان مراسم شرکت کنندبرخی از مردم از صبح زود برای پختن بلغور در محل چشمه حضور داشتند این مراسم هر سال باحضور باشکوه مردم برگزار می شودوبه جاست که از حاج محمد حسین نبی زاده که سالهای قبل زحمات زیادی درجهت تداوم این مراسم سنتی کشیده بود یادی شود
90/12/14::: 11:43 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
3) قلعه (ارگ) بم. شهر قدیمی در محوطه ای محصور در شمال شرقی شهر کنونی بم، که به نوشتة وزیری کرمانی (1354 ش، ص 92) بر روی سنگی به ارتفاع حدود دویست ذرع قرار دارد و بزرگترین قلعة سالم ایران است. این قلعه از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت شمالی که بر روی تپه ای سنگی و مرتفع قرار دارد، و قسمت جنوبی که در گودی واقع است. در دورة قاجاریه، به لحاظ عظمت قلعه، اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، ج 1، ص 470) آن را «قلعة خدای آفرین» ضبط کرده است. امروز همة قسمتهای این ارگ، به صورت آثار باستانی نگهداری می شود، و قسمتی از شمال آن بازسازی شده است. شهر قدیمی ظاهراً تا 1253 مسکونی بوده، و پس از آن بتدریج از سکنه خالی شده است. مدتی از ارگ آن (قسمت شمالی) به عنون پادگان استفاده می شد (وزیری کرمانی، 1354 ش، ص 94). شهر قدیمی بم ویژگیهای شهرهای ایران بویژه شهرهای خراسان دورة اسلامی را دارد، و مشتمل بوده بر قلعه یا ارگ (حاکم نشین) و خزاین و زندان. قسمت اصلی شهر (به اصطلاح جغرافیانویسان قدیم: شارستان) و گرداگرد آن (رَبَض) با برج و بارو از هم جدا می شد. امروز گاهی به اشتباه همة قسمتها را ارگ یا قلعه می گویند. هستة مرکزی شهر (جای مسکون) که در گودی قرار گرفته، به شکل مربع مستطیل با شیبی از مغرب به مشرق به طول حدود 425 متر، و عرض آن از شمال به جنوب حدود سیصد متر است (گوبه ، ص 305)، ارگ (حاکم نشین)، در شمال این مربع مستطیل و متصل به آن بر روی کوه سنگی واقع است و از فراز آن کوههای شاهسواران در جنوب دیده می شود. محوطة کوچکی در شمال غربی شهر قدیمی به مساحت حدود 175 مترمربع قرار گرفته که احتمالاً بعداً به آن الحاقاتی شده است (همانجا). دژ قدیمی، با خندقی در جنوب که پلی روی آن بوده، و با برجها و باروی (چهار حصار) کنگره دار محافظت می شده است. این دژ بارها مرمت شده است. دروازه اصلی در جنوب پس از پل قرار دارد، و آثار دروازة شمالی با برجی کنار آن به نام کَتِ کِرْم (یا کَدِ کرم)، میان دیوار دوم و سوم دیده می شود. شهر مشتمل بر میدان و بازار و تکیه و مسجد و حسینیه و زورخانه و چاه و آسیای بادی و اصطبل با آخور (پس از دیوار دوم)، و حمام و زندان بود و با چند بارو و برج حراست می شد. پس از دیوار بلند دوم و دروازة آن، محوطه ای با اتاقهای متعدد برای نگهبانی دیده می شود، که چاهی در آن حفر شده و ساختمان دو طبقة کنار آن هنوز برجاست که احتمالاً در دوره ای قدیمی بر روی بناهای قدیمتر ساخته شده است. مجموعة میرزا نعیم در مشرق بازار قرار دارد که اخیراً تعمیر شده است. محوطة حاکم نشین با برج و بارو، و دروازه و حرم حاکم در جنوب آن و خانه ای به نام «چهارفصل» پس از دیوار سوم قرار گرفته که سالمترین قسمت به جا مانده از شهر قدیمی است که پیش از انقلاب اسلامی تعمیر شده است. ویرانه های مسجد در قسمت جنوبی شهر در مشرق بازار قرار دارد که در محوطة شمالی آن محلة اعیان نشین بود، و نزدیک آن زورخانه ای با عمق 5/1 متر به شکل مربع قرار داشت. ساختمان اصطبل و طویله در محوطة زیر ارگ، و میدانی در بالای بازار با کاروانسرایی نزدیک آن قرار گرفته است. مسجدی نیز که احتمالاً بر روی خرابه های مسجد جامع (از دورة صفاریان)احداث شده است، محرابی با تاریخ 810 دارد. امروزه از مسجد جامع دورة صفاریان، براثر خاکریزی بر سطح مسجد دورة صفاریان، بر روی مسجدی قدیمیتر بنا شده بوده است. در کنار مسجد، چاهی وجود دارد که نزد اهالی مقّدس است. در سال پیروزی انقلاب اسلامی نماز عیدفطر در همین مسجد که حیاطی مربع شکل دارد خوانده شد. در سوگواریهای مذهبی، مردم از شهر جدید بم به این مسجد می روند و در محراب آن شمع روشن می کنند. به نظر گوبه، از رودی که از شمال ارگ می گذشته، نهری حفر شده بوده که وارد شهر می شده است (ص 306)، و امروزه بستر خشک آن دیده می شود. مقدسی (ص 465) نیز از نهری نام برده که از محلة بزازان می گذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است. همچنین مقدسی از یکی از مساجد جامع که اصطخری (ص 166) و ابن حوقل (ص 312) نیز از آن نام برده اند، سخن گفته است که آثار آن در مغرب محوطة اصلی به جا مانده است. شمال غربی آن کاروانسرا و حسینیه ای قدیمی قرار دارد. محله قدیمی بزازان بیش از همة قسمتها ویران شده است. در شمال این محله، دروازه ای با باروی کنگره دار، قسمت اصلی شهر را از ارگ جدا می کند که پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خیابان شرقی – غربی از قسمت اول جدا شده است. عمده ترین ساختمان آن، میدانی است که در کناره های آن آخورهای اسب، و در قسمت جنوب شرقی آن چاهی قرار گرفته است. آثار آسیای بادی در قسمت شمال غربی آن دیده می شود. بالای آخورها در طبقة دوم جای سربازان بوده است. گویا در همین جا بوده است که لطفعلی خان زند، پس از درگیری با حاکم بم دستگیر می شود. در قسمت غربی این محوطه، پس از جایگاه سربازان و میدان و آخور، کاروانسرای قدیمی واقع شده است. در قورخانه، خانة نظامیان دو طبقه است. زندان در محوطة اداری حاکم نشین قرار دارد که پس از گذشتن از دالانی به عمق چهارمتر به محوطة پهن تری متصل می شود. به نظر پوپ ، ویرانه های دیواری که در مشرق شهر قدیمی در محلة باغ دروازه (امروزه نزدیک گورستان) دیده می شود، بقایای مسجد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که عبدالله بن عامر در دورة عثمان آن را بنا کرده است (ج 3، ص 930؛ ظاهراً پوپ این مطلب را از کتاب سفرنامة ژنرال سرپرسی سایکس، ص 254، و سایکس آن را از تاریخ کرمان، وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 280، گرفته است). اما این مطلب چندان صحیح به نظر نمی رسد، زیرا رفتن عبدالله بن عامر به شمر بم در کتابهای معتبری مانند فتوح البلدان بلاذری و تاریخ الرسل و الملوک طبری نیامده است؛ بعلاوه مسلمانان مساجد را در داخل شهر می ساختند، نه در کنار شهر، سایکس محلةکنونی گوزاران را کنار رود کجاران (گزاران) شاهنامه می داند (سایکس، همانجا). وضع ساختمان قلعه از دورة ناصرالدین شاه (حک: 1264-1313) تاکنون تغییر چندانی نکرده است. به نوشتة ذوالفقاری کرمانی (ص 23)، در دورة ناصرالدین شاه، قطر دیوار قلعه 28 ذرع، وعرض خندق دوازده ذرع بود. دروازة اصلی در جنوب بود و از روی پلی چوبی وارد شهر می شدند. قلعه دارای 51 برج در پیرامون، و نُه برج با شکلهای مختلف و بسیار بزرگ بود. برج میان دیوار غربی، سیزده ضلع بیقاعده داشت و محیط آن 104 ذرع بود. از زیر آن آبی از بیرون وارد شهر می شد، اما در همة خانه ها برای هنگامی که در محاصره قرار می گرفتند چاه کنده بودند که عمق آنها میان پنج تا هشت ذرع بود. از دروازة اول که داخل شهر می شدند، نخست از میان بازاری رو به شمال می رفتند که طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود که از هر سو راسته بازار داشت. برای ورود به ارگ می بایست از سه دروازه می گذشتند، به عبارت دیگر شهر با ساخت دیوار محافظت می شد. در شمال، در دیوار قلعه رو به بیرون دروازه ای بود که مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازة کَتِ کَرْ می گفتند. پس از شکست آقاخان محلاتی، سکونت در قلعه و شهر قدیمی ممنوع شد، از اینرو مردم بیرونِ قلعه را آباد کردند (ذوالفقار کرمانی، ص 20، 23-24). پیشینه. الف) پیش از اسلام. درباره بم پیش از اسلام و قلعه آن اطلاع چندانی در دست نیست. به نوشتة اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، همانجا) بم از بناهای بهمن بن اسفندیار است. در اواخر دورة اشکانیان، از لشکرکشی اردشیر به منطقه ای که بم در آن قرار داشت مطالب فراوانی در دست است نام آثار باستانی پیرامون قلعة بم امروزی، مانند نرماشیر و قلعة دختر، از زمان ساسانیان حتی پیش از آن در منابع دیده می شود. ظاهراً منطقة بم در دورة اشکانیان نیز آباد بوده است. طبق کارنامة اردشیر بابکان، او در لشکرکشی خود به دژ گذاران (در شاهنامه: کجاران) با هفتان بوخْت ( در شاهنامه: هفتواد)، پادشاه آن منطقه، به جنگ پرداخت (ص 55-61) فردوسی محل کجاران را در خطة دریای پارس (خلیج فارس و دریای عمان) آورده است (ص 139). از لحاظ جغرافیای آن زمان، دریای پارس پهناورتر بود وبطلیموس آن را پرسیکوس سینوس ضبط کرده است (مشکور، ص 12). طبق مطالب کارنامة اردشیر بابکان، هفتان بوخت در دژ گذاران پادشاهی می کرد، و دژ گولار و دستگرد (دستجرد= مزرعه)، جزو دژ گذاران به شمار می آمد (ص 55-61) به نوشتة فردوسی، هفتواد پس از کشتن یکی از امرای محلی، بر سر کوهی نزدیک کجاران دژی ساخت (ß فردوسی، ج 7، ص 141-142) که احتمالاً نخستین پایه های قلعة بم بود، چون در آن نزدیکی جز کوه سنگی که امروزه ارگ بم بر روی آن است، کوهی دیده نمی شود. فردوسی رویداد تاریخی لشکرکشی اردشیر را با افسانة شگفت انگیزی در هم آمیخته است؛ برای مثال از دختر هفتواد «اختر» (بخت و اقبال) سخن گفته که به پنبه ریسی می پرداخته است. او با پرورش کرمی در دوکدان و استفاده از فَره «اختر» (اقبال) کرم، توانسته بود طرازی فراوان بریسد که سبب ثروتمند شدن هفتواد شده بود. بنابر مطالب شاهنامه قلمرو هفتواد که شاه آن منطقه شمرده می شد، از دریای چین تا کرمان بود (همان، ج 7، ص 143). طبق مطالب کارنامة اردشیر بابکان، هنگام لشکرکشی اردشیر به گذاران، هفتواد بر بومِ سِند و مکران و دریای پارس نیز فرمانروایی داشت (ص 57). اردشیر بی شک از راه سیرجان – دارزین یا جیرفت – دارزین به بم لشکر کشیده است. چون لشکر دوازده هزار تنی او نمی توانسته است از مسیر بدون آب (رود) و چمنزار پیشروی کند، در شاهنامه بارها از واژة آبگیر در مسیر این لشکرکشی سخن به میان آمده که ظاهراً مقصود هلیل رود یا رود لاله زار است (فردوسی، ج 7، ص 145، 147). در کارنامة اردشیر بابکان همچنین آمده است که در جنگ دوم، پس از پیروزی اردشیر و کشته شدن هفتان بوخت، اردشیر «خواسته و زر و سیم از آن به دژ به هزار بار شتر کرد [و] به گوار (اردشیر خُرّه) گسیل کرد» (ص 87). طبری (سلسلة اول، ص 820) نیز این مطالب را تـایید کرده است. به نوشتة او، اردشیر به اَلّار (نولدکه، ص 41-69: گُلار) از رستاق (از مناطق روستایی) کوجَران (کجاران) لشکرکشید و مال و گنج فراوان به دست آورد که این ثروت بی تردید از تولید ابریشم آن منطقه بوده است. ظاهراً انگیزة لشکرکشی اردشیر به گذاران نیز به دست آوردن ثروت حاصل از ابریشم بوده است. بارون کارا دو وو، پس از بررسی دقیق مطالب شاهنامه، به این نتیجه رسیده است که خاستگاه ابریشم، باید ایران باشد، نه چین (ج 1-2، ص 290). ب) پس از اسلام. به نوشتة افضل الدین کرمانی (ص 121)، کرمان را عبدالله بن عامر کُرَیْز گشود و تربت او در بم است. برخی نیز گویند آنجا را عمربن عبدالعزیز فتح کرد، اما نخستین بار بلاذری (ص 551) نام بم را آورده است. به نوشتة او، هنگام فرار یزدگرد و سقوط شیرجان (سیرجان) ابوموسی اشعری، ربیع بن زیاد را به کرمان گسیل داشت. او نواحی پیرامون شیرجان را گشود و با اهل بم و اندغار [از شهرهای قدیمی کرمان] صلح کرد، اما بعداً این بلاد کفر ورزیدند و پیمان شکستند. در دورة بعدی، بویژه پس از استحکام حکومت مرکزی در بغداد و رونق گرفتن اقتصاد منطقه، اطلاعات ما از بم بیشتر است. از قرن سوم و چهارم از بم و از جاده هایی که بم را با مناطق و شهرهای دیگر پیوند می داده مطالبی آمده است. ابن خردابه (ص 49، 54) و قدامه بن جعفر (ص 196) از جادة بم – جیرفت تا نرماشیر سخن گفته اند. قلعة بم در آن دوره مشهور بوده است، به طوری که یعقوب لیث در شوال 259 رهسپار نیشابور شد و محمدبن طاهر را دستگیر کرد و خود و خاندانش را در قید و بند به قلعة کرمان فرستاد (یعقوبی، ص 85) یعقوبی (ص 62) در قلاع کرمان از قلعة بم سخن گفته می افزاید: «قلعة کرمان که به آن قلعة بم می گویند...» ظاهراً این سخن به لحاظ اهمیت قلعة بم در آن دوره در ولایت کرمان بوده است. ابن فقیه (ص 206، 208) بم و جیرفت و هُرموز را از شهرهای کرمان آورده و فاصلة جیرفت – بم را بیست فرسنگ نوشته است. ابن رسته (ص 106) نخستین بار بم را از کوره های استان کرمان ضبط کرده است. از قرن چهارم به بعد، به لحاظ پیدایش مرکزیت درسرزمینهای خلافت و توسعه یافتگی اقتصادی – اجتماعی جهان اسلامیِ آن روز، اقتصاد بم نیز رونق گرفت، زیرا آب فراوان داشت و در مسیر جاده ای بود که از کویر می گذشت. بم از یک سو مناطق جنوب شرقی ایران را به خراسان (و ماوراء النهر) و چین و ماچین، و از سوی دیگر ایالات سیستان، سند و کابل و حتی هندوستان را به بغداد (مرکز خلافت) پیوند می داد و از این طریق با آن مناطق مراودة اقتصادی داشت؛ از اینرو به یکی از کانونهای برخورد فرهنگی و اجتماعی قومهای مختلف تبدیل شد، و نیز محل داد و ستد کالاهای ممالک مختلف گردید. در این دوره، کرمان از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم و، دوشق خوانده می شد: شق شرقی مشتمل بر بم و نرماشیر و جیرفت بود (محمدبن ابراهیم، ص 32، حاشیه). بم در این دوره به لحاظ رشد شهرنشینی در بلاد اسلامی، از طریق هرموز و دریای فارس با عراق و شام و مصر روابط اقتصادی یافت؛ و ناحیة بم با دهکده های حاصلخیز و آب و هوای خوش که بهتر از جیرفت بود، شهرت پیدا کرد. اصطخری (ص 164) و ابن حوقل (ص 312-315) از دیوار مستحکم بم و جاده های آن تا سیرجان و هرموز، و از طرازی [=کارگاهی] که در آنجا سلطان داشت مطالبی آورده اند و محصولات آن را ستوده اند؛ از جمله جامه های بلند که به عراق و مصر و خراسان صادر می شد، طیلسانها، و جامه هایی عالی که هریک حدود سی دینار ارزش داشت و در عراق و خراسان و مصر به فروش می رفت (نیزß مقدسی، همانجا). در 372، به نوشتة مؤلف حدود العالم (ص 128)، «بم شهری است با هوایی تن درست و اندر شهرستان وی حصاری است محکم و از جیرفت مهتر است، و اندر وی سه مزگت [=مسجد] جامع است، یکی خوارج را و یکی مسلمانان را، و یکی اندر حصار، و از وی کرباس عامه و دستار بمی و خرما خیزد.» ظاهراً پس از قرنها دوباره بم به تولید ابریشم دست یافت و توانست فرآورده های ابریشمی خود را به بلاد دیگر صادر کند و به احتمال قوی مبدا «جادة ابریشم» بم بوده است. قلعة بم از قرنهای نخستین اسلام تا دورة قاجاریه 1255-1256، اغلب پناهگاه شورشگران بوده است، به طوری که در 297 سُبکَری، حاکم فارس، پس از شکست خوردن از سردار خلیفه در شیراز، به بم پناهنده شد (ابن اثیر، ج 6، ص 136) در 324. معزالدوله دیلمی در یورش به کرمان، بم را تصرف کرد (همان، ج 6، ص 255) در 364، یُوزتُمُر پس از شکست از مطهربن عبدالله، سردار عضدالدوله، وارد بم شد و حصاری گردید (همان، ج 7، ص 62). در 391، بهاء الدوله دیلمی به سرداری استاد هرمز به بم حمله کرد. در این هنگام طاهربن خلف از صفاریان در قلعة بم به سر می برد (همان، ج 7، ص 210) در492، تیرانشاه، پسر تورانشاه فرزند قاوُرْت، پس از شورش مردم کرمان بر ضد او به شهر بم فرار کرد، اما اهالی بم از ورود او به شهر جلوگیری کردند و با وی جنگیدند (همان، ج 8، ص 203) در 584، افضل الدین کرمانی در عِقدالعُلی برای نخستین بار بم را ولایت ضبط کرده است. به نوشتة او، بم ولایتی معمور از بلاد کرمان بود و از آنجا ابریشم صادر می شد (ص 128) در دورة سلاجقه، به دستور محمدبن ارسلان شاه (536-551) مساجد و رباط و مدرسه در بم و جیرفت ساخته شد (محمدبن ابراهیم، ص 42) ادریسی، جغرافیادان بزرگ جهان اسلام در بلاد مغرب (493-560) از کارگاههای پارچه های پنبه ای و طیلسانهای فاخر بم که بازرگانان به بلاد مصر و شام و عراق می آورده اند، مطالبی گفته که نشان دهندة رونق صنایع دستی دربم و پیوندهای اقتصادی بم با دیگر بلاد اسلامی است (ج 1، ص 435) در قرن ششم، بم از لحاظ مرکزیت سیاسی وضع خاصی پیدا کرد، به طوری که در حکومت ملک ارسلان بهرامشاه بن طغرل (متوفی 567 یا 570)، برای نخستین بار «دارالملک» خوانده شد (محمد بن ابراهیم، ص 56، 69، 71) در اواخر قرن هشتم، در تسلط غزان بر کرمان، فرزند کهین ملک دینار عجمشاه (حک: 592-600) در بم حکومت می کرد (همان، ص 192) در اوایل قرن هفتم، یاقوت حموی بم را «مدینه جلیل» و از شهرهای بزرگ کرمان نوشته و آب آن را از قنات دانسته است (ج 1، ص 737) که نشاندهندة آبادیها و کشتزارهای پیرامون قلعة بم (شهر بم در آن روزگار) است، چون آب قنات به قلعه که در ارتفاع قرار داشت سوار نمی شد و احداث قناتها برای کشت در نواحی اراضی جنوب قلعة کنونی بم بود. این اراضی امروزه مشتمل بر شهر بم و حومة آن است. ظاهراً از اوایل قرن هفتم، گروههایی از مردم در خارج از قلعه نیز ساکن بوده اند. از قرار معلوم بر اثر حملة مغول و جنگهای فراوان پس از آن، در بم دشواریهای اقتصادی – اجتماعی پدید آمده بود، به طوری که رشیدالدین فضل الله (645-718) به پسرش که حاکم کرمان بود، دستور داد مدت سه سال مردم کورة ولایت بم را از پرداخت مالیات معاف کند تا کشتزارهای ایشان شود (رشیدالدین فضلالله، ص 10-12). در 696 غازانخان، محمدشاه پسر حجاج سلطان را به کرمان فرستاد، چون در این هنگام نصرت مَلِک شورش کرده و در قلعه بم متحصن شده بود (وصاف حضره، ص 181). بر طبق مطالب تاریخ آلمظفر، امیر مبارزالدین (700-765) از شاهان آلمظفر، پس از چهار سال محاصره قلعه بم، آن را گشود (کتبی، ص 44-45) و سرانجام در قلعه بم درگذشت. بم در دوره آلمظفر رو به ویرانی نهاد (همان، ص 144). حمدالله مستوفی قلعه بم را همان قلعه هفتواد دانسته است. به نوشته او «کرم هفتواد در بم بترکید» (ص 140). در 742، هنگام یورش امیر مبارزالدین به قلعه بم، اخی شجاعالدین خراسانی که مدتی کوتوال قلعه بم بود، ارگ بم را تعمیر کرد و آماده دفاع شد (وزیر کرمانی، 1364 ش، ج 1، ص 483). در این هنگام، بم دارای خندق و حصاری بود (معینالدین یزدی، ج 1، ص 130) که کما بیش مطابق با خندق و حصار امروزی قلعه بم است. پس از حمدالله مستوفی، دیگران هم بم را همان قلعه هفتواد دانستهاند، از جمله معینالدین یزدی در 767 مینویسد: «در خطه بم قلعهای است که از بلندی ایوان به عمارت سلیمان اشتهارد یافته است و در تواریخ عجم ذکر آن به دژ هفتواد مانده است» (ج 1، ص 123). در 811، میرزا ابابکر، از سرداران تیموری، در خطه بم، شهر و بلوکات پیرامون آن را مدتی تصرف کرد (خواندمیر، ج 3، ص 571). در اوایل قرن نهم، مردم در بیرون از قلعه بم هم ساکن بودهاند، زیرا طبق مطالب رساله مقامات عرفای بم (اوبن، ص 178) «چون ابابکر به بم آمد، لشکر از هر طرف بر او گرد آمدند و او را ترغیب کردند به عمارت قلعه بم چنانکه حکم کردند که خلق بروند و بنیاد عمارت کنند و خانهها به اندرون قلعه برند.» در 857، طبق مطالب مقامای عرفای بم (همان، ص 124) هنگامی که سلطان سنجر ]=بابر میرزا[ کرمان را گشود، در بم قحطی پیش آمد «چنانکه در بم بر دو دولتخانه سید ]طاهرالدین محمد، از عرفای بزرگ بم[ بسیار خلق جمع میشدند و نان میگفتند و جان میدادند.» در 860، سیدطاهرالدین محمد، در این شهر به قتل رسید (همان، ص 129-131). به نوشته میرمحمد سعید مشیزی (بردسیری) در 1047، بم با جیرفت و نرماشیر و خبیص جزر ولایت اربعه به شمار میآمد (ص 95، 217، حاشیه). در 1105 که شاه سلطان حسین جانشین پدرش شد، محمود افغان نیز به ایران حمله کرد. محمود افغان در حمله به نرماشیر، به کوتوال قلعه بم نامه نوشت، اما حاکم با او همراهی نکرد (باستانی پاریزی، ص 380). پس از محمود، اشرف غلزائی بر سر کار آمد. در این دوره اوغانان ]=افغانها[ توانستند بم را مانند گواشیر و نرماشیر و خبیص و گَوک (گلباف کنونی) و رفسنجان تصرف کنند (وزیری کرمانی، 1364 ش، ج 2، ص 651). در 1209، لطفعلی خان زند از دست لشکریان آقامحمد به قلعه بم گریخت (سپهر، ج 1، ص 69). او مسافت شهر کرمان تا قلعه بم را که 34 فرسنگ بود، در یک شبانهروزی طی کرد (موسوی اصفهانی، ص 389). پس از آن، آقا محمدخان قاجار (حک: 1200-1211) ششصد اسیر را در کرمان زد، و سرهای آنان را با سیصد اسیر به بم فرستاد، حاکم بم نیز آن سیصد اسیر را به قتل رسانید و با سرهای این نهصد تن منارهای در شهر برپا کرد که هفده سال پس از آن (1226) سیاح انگلیسی، پاتینجر، آن را به چشم خود دید (ص255، پانویس 2). به نوشته او بازار بم بزرگ و پر از انواع کالاها بود (ص 230). به نوشته شیروانی در 1248، بم هزار خانه داشت و دارای میوههای گرمسیری و سردسیری بود (ص 148). به نوشته اعتمادالسلطنه، در 1255 «آقاخان محلاتی، ابنشاه خلیلالله رئیس طایفه اسماعیلیه که سابقاً به بم متحصّن شده بود، اطمینانی یافته به دارالخلافه آمد» (1363-1367 ش، ج 3، ص 1649). به نوشته وزیری کرمانی (1354 ش، ص 94) آقاخان محلاتی در 1253 پس از شورش، قلعه بم را مامن خود ساخته بود. در 1271، ارگ بم تعمیر شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج 1، ص 95). در 1293، به نوشته وزیری کرمانی (1354 ش، همانجا)، در بالای ارگ بم آسیای بادی بود که با باد شمال به حرکت در میآمد. در دوره ناصرالدین شاه، در 1268، دو رشته قنات در بم و نرماشیر احداث شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ج1، ص 92). در این دوره منسوجات بم معروف بود (اعتمادالسلطنه، 1367-1368ش، ج1،ص 470). در 1297 فیروزمیرزا فرمانفرما در سفرنامه کرمان و بلوچستان مینویسد: «شهر (بم) که در زیر ارگ واقع شده بکلی خراب میباشد که خانوار هم ساکن نیست» (ص 7). منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1405/1985؛ ابنحوقل، کتاب صورهالارض، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنخرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنرسته، کتاب الاعلاق النفیسه، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنفقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره ]بیتا[؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران 1363-1367 ش؛ همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ همو، مرآه البلدان، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367- 1368 ش؛ احمد بن حامد افضلالدین کرمانی، عقدالعلی للموقف الاعلی، چاپ علیمحمد عامری نائینی، تهران 1356 ش؛ ژان اوین، «مقدمه بر دو رساله صوفیانه، مقامان طاهرالدین محمد و شمسالدین ابراهیم»، فرهنگ ایران زمین، ج 2 (1333 ش)؛ ایران. وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبانماه 1316، تهران ] بیتا[؛ محمد ابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران 1357 ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبداله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، پیروت 1407/1987؛ هنری پاتینجر، مسافرت سند و بلوچستان، اوضاع جغرافیائی و تاریخی، ترجمه شاهپور گودرزی، تهران 1348 ش؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، کتاب نزهه القلوب، چاپ گیلسترنج، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1353 ش؛ ذوالفقار کرمانی، جغرافیای نیمروز، تهران 1374 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، ج 8: استان هشتم (کرمان و مکران)، تهران 1355 ش؛ رشیدالدین فضلالله، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمد شفیع، لاهور 1364/1945؛ پرسی مولزورث سایکس، سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران 1336 ش؛ محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ: سلاطین قاجاریه، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران 1344-1345 ش؛ زینالعابدین بناسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا، سیاحتنامه، تهران 1315، محمد بن جریر طبری،تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه، لیدن 1879-1896، چاپ افست تهران 1965؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو 1963-1971؛ فیروز میرزابن عباسمیرزا فرمانفرما، سفرنامه کرمان و بلوچستان، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1360 ش؛ قدامه بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ کارادووو، متفکران اسلام، ترجمه احمد آرام، ج 1-2، تهران 1363 ش؛ کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژهنامه، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1354 ش؛ محمود کتبی، تاریخ آلمظفر، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1364 ش؛ هاینس گویه، «ارگ بم» ترجمه کرامتالله افسر، در نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، چاپ محمد یوسف کیانی، تهران 1365 ش؛ محمد مهدی محلاتی، جغرافیای شهر بم، تهران 1367 ش؛ محمدبن ابراهیم، تاریخ کرمان: سلجوقیان و غز در کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1343 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور، تهران 1376 ش؛ احمد مستوفی، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، تهران 1351 ش؛ محمد جواد مشکور، «نام خلیج فارس»، در مجموعه مقالات خلیج فارس، تهران 1369 ش؛ محمد سعید بن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، تهران 1369 ش؛ علی بن محمد معینالدین یزدی، مواهب الهی، چاپ سعید نفیسی، تهران 1326 ش؛ محمد بن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران ]تاریخ مقدمه 1358 ش[؛ احمدعلی وزیری کرمانی، تاریخ کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1362 ش؛ همو، جغرافیای کرمان، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1354 ش؛ عبدالله بن فضلالله وصاف حضره، تحریر تاریخ وصّاف، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346 ش؛ یاقوت حمودی، معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لابیزیک 1866-1873؛ چاپ افست تهران 1965؛ احمدبن اسحاق بعقوبی، البلدان،ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران 1356 ش؛
90/12/14::: 11:38 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
مسجد پامنار{ خیابان شهید فتحعلیشاهی – قرن هشتم (سال 789 هجری قمری همزمان با سلطان عمادالدین احمد پسر امیر مبارزالدین محمد)امسجد پامنار یکی از مساجد قدیمی کرمان به شمار می رود که تاریخ بنای آن به قرن هشتم هجری ( دوران حکومت آل مظفر) می رسد . سردر ورودی ، مناره مسجد، کاشیکاری مفرق و مقرنس سازی آن ، نظر باستان شناسان را به خود جلب نموده است.
مجموعه گنجعلی خان {میدان و بازار 1005 – مدرسه 1007- آب انبار1019 – حمام 1020 هجری قمری}این مجموعه، ابراهیم خان ظهیرالدوله از حکام دوران پادشاهی فتحعلی شاه است.این مجموعه از بازار ، حمام ، آب انبار، مدرسه و خانه مدرس یا خلوت ، تشکیل گردیده و در ساخت آن تا حدود زیادی از فضاهای معماری صفویه الهام گرفته شده و هم اکنون به عنوان یکی از ارزشمند ترین مجموعه ها و زیباترین آثار تاریخی کرمان محسوب می شود.
ارگ بم{قبل از اسلام}ارگ بم ، بزرگترین شهر خشتی جهان بوده که قدمتی بیش از 2200 سال بر آن متصور است . این بنا در شمال شرقی بم بر فراز تپه ای آذرین قرار گرفته است و از چهار قسمت ، 38 برج دیده بانی ، یک خندق و بارویی عظیم تشکیل شده بود. مساخت ارگ در حدود 20 هکتار است.
دور تا دور ارگ ، خندقی عمیق بوده که طی قرن ها این مجموعه را از یورش ها حفظ کرده است .مصالح اصلی بنا، خشت خام و گل رس است. به ندرت سنگ ،آجر و تنه خرما نیز در بنای ارگ به کار رفته است.
از مکان های شناخته شده ارگ بم یک راهروی اصلی است که در گذشته بازار بوده و علاوه بر این در مجموعه ارگ بم آثاری از بقایای آتشکده دوره ساسانی ، زروخانه، حمام عمومی ، اصطبل، سربازخانه ، زندان ها و عمارت چهارفصل نیز باقی بوده است که متأسفانه در زلزله دی ماه 82 تخریب شدند.
در این بنای بزرگ خانه های عمومی متصل به هم ساخته و به یکدیگر راه داشته اند. در بعضی از خانه ها آثاری از حمام های خصوصی دیده می شود و نیز اصطبل ها در مکانی جدا از خانه ها قرار داشته اند.
تعدادی از خانه های ارگ دوطبقه ساخته شده بودند که این امر نشان از روند ازدیاد جمعیت دریکی از دوره های گذشته دارد.
زروخانه ارگ به شیوه سایر ورزشگاه های سنتی از چهار ایوان ، یک گنبد و گود تشکیل شده بود.
در دوره اسلامی ، مجموعه ارگ عبارت بود از : دو مسجد، به نام های : مسجد جامع و مسجد حضرت محمد (ص) و یک حسینیه شامل یک صحن ، یک ایوان دو طبقه و چند اتاق ، همچنین سه منبر خشتی نیز در حسینیه وجود داشت. قسمت حاکم نشین ارگ از دو قسمت تشکیل شده بود : عمارت چهار فصل و خانه حاکم نشین . عمارت چهار فصل سه طبقه و قصر حکومت بوده و کلیه اوامر و احکام حکومتی در این عمارت صادر می شده است . در کنار عمارت چهار فصل یک حمام اختصاصی و یک چاه آب نیز وجود داشته اما آب آشامیدنی ساکنان ارگ از چاه هایی در حیاط خانه هایشان تأمین می شده است. ارگ بم ظاهرا تا 180 سال پیش مسکونی بوده است.
امامزاده حسین جوپار { دوره صفویه }این بنا که آرامگاه یکی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است مشتمل بر حیاط ، حرم ، گنبد و رواق است و در دوره صفویه بنا گردیده است.
پیر بابا مسافر { قرن هفتم هجری}از جمله بناهای قدیمی شهداد است که قدمت آن به قرن هفتم هجری می رسد.
میمند { بیش از پنج هزار سال قبل از اسلام}
روستای میمند در 36 کیلومتری شمال شرقی شهر بابک قرار گرفته است و زمان بنای آن به دوره های قبل از اسلام می رسد . این بنا حدود 350 اثر معماری صخره ای دارد که در دل کوه کنده شده و عمق برخی از آنها به 25 متر می رسد.
مجموعه حاج آقا علی { دوره قاجاریه }این مجموعه در نزدیکی مجموعه ابراهیم خان و در اواخر قرن سیزدهم هجری ساخته شده و مشتمل بر : مسجد ، آب انبار ، کاروانسرا و بازار است . مسجد حاج آقا علی با الهام از مسجد وکیل شیراز بنا گردیده و دارای چهل ستون سنگی یکنواخت می باشد این مجموعه را حاج آقا علی ، مشهور به زعیم الدوله ، ساخته و نیز خانه او در رفسنجان شکوه معماری گذشته را به تماشا می گذارد.
اهم آثار تاریخی و مکانهای دیدنی به تفکیک شهرستان عبارتند از:
شهرستان بافت:- تپه یحیی ، یکی از ارزشمند ترین و yنی ترین مکان های باستانی ، واقع در روستای صوغان ، بخش ارزوئیه و به دوران پیش از تاریخ تعلق دارد. تل تخت قیصر در روستای سید مرتضی ، بخش رابر واقع است شهرستان بردسیر:- آسیاب آبی واقع در شهر گلزار و به دوران قاجاریه تعلق دارد. شهرستان بم:- مجموعه تاریخی ارگ بم در حومه شهر بم قرار دارد و بنای اولیه آن متعلق به دوره ساسانی است. شهرستان جیرفت:- شهر قدیمی جیرفت(دقیانوس) در غرب جیرفت واقع است و به دوران پیش از تاریخ تعلق دارد. شهرستان راور:- مقبره حاجیه معصومه در شهر راور قرار دارد به دوران صفویه تعلق دارد. شهرستان رفسنجان:- قیصریه در انتهای بازار شهرستان رفسنجان قرار دارد و متعلق به دوره آل مظفر می باشد. شهرستان زرند:- امامزاده بهاء الدین در روستای خالق آباد در 25 کیلومتری شمال غرب شهر زرند قرار دارد. شهرستان سیرجان:- قلعه سنگ واقع در روستای سعید آباد سیرجان و متعلق به دوره ساسانی است. شهرستان شهربابک:- دره و دهکده صخره ای میمند در 36 کیلومتری شهربابک (روستای میمند) واقع است. متعلق به دوره تاریخی می باشد. شهرستان عنبرآباد:- قلعه ملک آباد زاخت در ملک آباد عنبر آباد قرار دارد و متعلق به دوران سلجوقیان است. شهرستان قلعه گنج:- تپه کلات مالک،تپه رمشک،تپه باستانی چیل آباد ،تپه گل بزرگ،گل کوچک،تم حسنی،نهرندگان ،هرمز ،گوربندان،پا کلات، تمگران، رمشک، تم سرخ، تپه تم سفید، تپه راین قلعه، کلاتک پاتعلی، شهر حیدر. شهرستان کرمان:- مسجد امام(ملک) در شهر کرمان واقع است و متعلق به دوران سلجوقیان است. شهرستان کوهبنان:- خانقاه ابوسعید ابوالخیر در کوهبنان واقع است و متعلق به دوران اسلامی اشت. شهرستان کهنوجان:- تمب میش پدام در رودبار قرار دارد و متعلق به دوران اشکانی است. شهرستان منوجان- قلعه منوجان در نزدیکی شهر منوجان قرار دارد.
90/12/14::: 11:33 ص
اولین دیدگاه را شما بگذارید
پیامهای عمومی ارسال شده
+
شعار بزرگ ژاپنیها:<br>اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.<br>اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.<br>نسخه ایرنی این شعار:<br>اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.<br>اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!<br>
|